تمــــــآم پنجـــــره مــن "خیال" توســت

لحظه هایـــ پاکــِ منو نفســـم

تمــــــآم پنجـــــره مــن "خیال" توســت

لحظه هایـــ پاکــِ منو نفســـم

میثمم ، حتی یه قدم از من فاصله نگیر...

سلام!

من امروز بدجوری فازم ناراحته ببخشید

این بار دومه که آقای خونم ازم به مدت طولانی و فاصله ی زیاد دوره...

دارم دق میکنم!

شاید وقتی تو شهر خودمون هستیم پیش بیاد که کنارش نباشم اما همین که توی یه شهریم و سقف آسمون یکیه خودش کلی بهم امید میده!واقعاوقتی نیست، تو شهر خودم احساس غربت میکنم

با وجود اینکه تمام طول روز در ارتباطیم اما اصلا از دل تنگیم کم که نمیشه هیچ،بیشترم میشه

میدونم توهم همینجوری هستی عزیزم...


تو عاشق سفر بودی و اگه 1سال میرفتی و توی خونه و شهرت نبودی عین خیالت نبود ، ولی الآن هنوز 24 ساعت نشده میخوای برگردی!عزیزه دلم

دل منم ، هنوز نرفته بودی حسابی برات تنگ شده بود!خیلی وحشتناک بودم

میدونی!اگه همه ی آدمای دنیآ ، اونایی که دوسشون دارم ، کنارم باشن و دورم شلووووووغ باشه همینکه تو نباشی یعنی هیچکی نیس!!!یعنی تنهام!واقعا تنهام


اما همینکه کنارمی انگار تمومه دنیا پیش منن!خیلی رابطه ی عجیبیه!و خیلیم دوس داشتنی

خیلی دوسش دارم!

البته میفهمم،مجبور بودی که بری !دور دلت بگردم

الان که دارم مینویسم حسابی دلم گرفته!کاش کنار هم بودیم!


یا من اونجا ، یا تو اینجا


+ من دیوونه ی این رابطه ی دوس داشتنیه خودمو خودتم،و تورو هم میپرستم معبودم...

+ منتظرم تمووم عکسایی که برام از اونجا گرفتیو ببینم!مخصوصا اون گربه ی تنبلو...

+ دیگه دوس ندارم حتی یه قدم از هم فاصله بگیریم!دوست دارم

+منو تو پاش بیوفته سپر بلای هم میشیم و واسه هم زندگیمونم میدیم (آهنگ نازنین بی قرار گوگوش)

+میثم  اسم آقاهیمه...