تمــــــآم پنجـــــره مــن "خیال" توســت

لحظه هایـــ پاکــِ منو نفســـم

تمــــــآم پنجـــــره مــن "خیال" توســت

لحظه هایـــ پاکــِ منو نفســـم

آقاهی هنرمند...

سلام سلام


خوبین شما؟؟دماغا چاقه


دیگه داره عید میشه و همه یجورایی دارن به همه چی سرا سامون میدنا!شما چطور؟؟


ولی دیگه مثه سابق بوی عید نمیاد!


موضوع امروز اینه ک میخام بگم این آقاهی ما چقد خوش ذوقو هنرمنده!میگی نه؟؟نیگا کن


دیروز عصر بعد از آرایشگاه ک رفته بودم یهو به ذهنم رسید ک یه تغییر و تحولی ایجاد کنم متنوع بشیم همچینی


رفتم یه لوازم آرایشی و یه رنگ قهوه ای دودی گرفتم واسه موهام


اومدم خونه وسایلامو جمع و جور کردم که برم خونه اقاهی گله گلاب!بهش اس دادم ک من ساعت 8 میام!میخام موهامو کوتاه کنی و رنگ کنی


اونم گفت باشه(دقیقا تو همین حالت بود ک گفت باشه)


خلاصه ساعت شد 8 منم د بدووووووووو رفتم


خلاصه موهامو کوتاه کرد رنگو زد و شستمش!خیلی خوشگل شد!چون آقاهی زده بودا!من مطمئنم


آقاهی خیلی به کارای make up و اینا علاقه داره


اما حیف ک بدجایی داره زندگی میکنه ک امکاناتش نیس!و واقعا استعدادشو داره


خلاصه اینکه تمام زارو زندگیم رنگی شده بود


نکه ابزارمون کافی نبود


هی من میگفتم ااااا اینجا اینجا ریخت ریخت...

بعدشم میخام نوک کل موهامو سورمه ای بکنه...

قربون دستو پنجت برم من ک اینقد هنرمنده ...


 راستی من تا حالا چند بار کیک درس کردم همش خراب میشه!منفجر میشه! بیچاره آقای ما  هر بار هرکدومو ک میخوره همش تعریف میکنه تا من امیدوار بشم!

من ک میدونم چی از آب در اومده


یکیش دیروز ... دیگه نمیدونم چیکار کنم!آقاهیمم اینقد دوس داره!ای بابا

 

پ ن:


+ قبلا موهام بلوند دودی بود...


+منو خالم تو آرایشگاه شریکیم!اما از بس کاره آقاهی خوبه ک گذاشتم بیام خونه کارامو بکنم نه توی آرایشگاه


+آقاهی مرامتو عقشه...




یه باد خنک هو هو هو هو هووووووووو ...

سلام


وای وای عجب هواییه


بارون میا تا پشت در باشیم


ما تو لباس یه نفر باشیم


بارونو چترو کوچه همدستن


تا ما به هم نزدیکتر باشیم


آقا امروز اینجا هوا عجیبه


منو آقاهی عزیزم امروز برای تحویل دادن کار آموزیه درسش رفتیم دانشگاه


هی بارون میزد به شیشه!هی بارون میزد!عالی بود واقعا


1 ساعتی راه بود تا اونجا!ما 2 ساعته رسیدیم!مثه لاک پشت میرفتیم


همیشه یه جای خاص من میشینم پشت فرمون!از بس هوا خوب بود من حواسم به کناره های جاده بود


آقاهی اینطوری بود از دسه من!


میگفت خودم نشسته بودم بهتر بود


آخه من حواسم نبود اون واسم دنده عوض میکرد یا فرمونو میچرخوند!


سر سرعت گیر با نام و یاد خدا میرفتیم!آقا یهو صد متر رفتیم هوا

ولی آخره هیجان بود!جاده نیز لغزنده بود


نخند...!همیشه اینطوری نیستا!آخه من حواسم به کنار جاده بود...


در کل کارم خووبه...


کلی حال داد!جاتون خالی...



تا آپ بعدی فهلا